معنی سگ وحشی

عربی به فارسی

وحشی

جانور خوی , حیوان صفت , وحشی , بی رحم , شهوانی , سبع , رام نشده , غیر اهلی , وحشی شدن , وحشی کردن

فارسی به عربی

وحشی

بربری، بریه، شرس، قوطی، مجموع اجمالی، وحشی

لغت نامه دهخدا

وحشی

وحشی. [وَ شی ی] (ع ص) واحد وحش. یک جانور دشتی. (منتهی الارب) (السامی) (ناظم الاطباء). جانور صحرایی رمنده از مردم. (غیاث اللغات) (آنندراج):
ببخش ای پسر کآدمیزاده صید
به احسان توان کرد و وحشی به قید.
سعدی.
|| غیرمأنوس از انسان و حیوان. (ناظم الاطباء). || مقابل متمدن. بری. بیابانی: اندر حدود ختن مردمانند وحشی و مردم خوار. (حدود العالم). || مقابل انسی و مقابل اهلی:
نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی
نه راکب دیدم آنجا و نه راجل.
منوچهری.
وحشیان از حرمت دستش سوی پیکان او
پای کوبان آمدندی از سر حرص و هوا.
خاقانی.
کو سر تیغ کآرزوی من است
کانس وحشی به سبزه و ثمر است.
خاقانی.
تا پخته نیست مردم شیطان و وحشی است
و آندم که پخته گردد سلطان انس و جان.
خاقانی.
- وحشی السیر، کوکبی که در برجی درآید و بیرون شود و به هیچ کوکبی متصل نگردد. (از التفهیم لاوائل صناعه التنجیم ص 491). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
- وحشی سرشت، کسی که دارای سرشت و طبیعتی وحشی و مانند حیوانات وحشی است. تندمزاج و آنکه خوی وی بیابانی باشد. (ناظم الاطباء):
که از بیم قفچاق وحشی سرشت
در این مرز تخمی نیاریم کشت.
نظامی.
- وحشی شکار، صیاد.
- وحشی صفات، کسی که دارای صفات حیوانات وحشی است:
ز انسان گریزم کدام انسی ای مه
که وحشی صفاتی بهیمی طباعی.
خاقانی.
- وحشی طبیعت، وحشی مزاج. (ناظم الاطباء).
- وحشی مزاج، وحشی طبیعت. بیابانی و گریزان از مردم و غیر مأنوس. (ناظم الاطباء).
- وحشی نژاد، که از نژاد و نسب وحشی است:
به چندین کنیزان وحشی نژاد
مده خرمن عمر خود را به باد.
نظامی.
- وحشی نگاه، تیزنگاه سخت روی. (ناظم الاطباء).
- وحشی نهاد، وحشی سرشت. آنکه خوی مردمان بیابانی دارد. (ناظم الاطباء):
ز ویرانه جائیست وحشی نهاد
به صورت چو مردم نه مردم نژاد.
نظامی.
- وحشی وضع،که وضع و حالتی وحشی دارد. سرکش و بیابانی و گریزان از مردم و غیرمأنوس. (ناظم الاطباء):
عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش
گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین.
حافظ.
|| جانب راست از هر چیزی یا جانب چپ. (منتهی الارب). || جانب چپ. (غیاث اللغات). || جانب راست از هر چیزی. (ناظم الاطباء). || جانب بیرونی از بعض اندام. مثلاً پشت دست را جانب وحشی گویند و کف دست را جانب انسی نامند. (آنندراج) (غیاث اللغات). آن جانب از تن یا اعضای آن یا چیز دیگر که روی به برون سوی دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). کنار وحشی، آن کنار از چیزی که از انسان دور باشد، برخلاف کنار انسی. (ناظم الاطباء). || پشت کمان. (منتهی الارب). || پس مردم. (بحر الجواهر). || هرآنچه به حیوانات وحشی که در بیابانهای بی آب و علف زندگی کنند نسبت داده شده باشد. || (اصطلاح معانی و بیان) وحشی بطور استعاره در مورد الفاظی که معانی آن روشن نبوده و مأنوسهالاستعمال نیز نباشد خواه از نظر اعراب خلص باشد که آن مخل به فصاحت خواهد بود و خواه از نظر امثال ما پارسی زبانان که مخل به فصاحت نیست استعمال کرده اند پس وحشی بدین معنی مرادف است بالفظ غریب و وحشی مخل به فصاحت اگر بر گوش گران و برذوق ناپسند آید آن را وحشی غلیظ و متوعر نیز نامند و عذب در مقابل آن باشد. از کتاب مطول و چلبی چنین استفاده میشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون).

وحشی. [وَ] (اِخ) ابن حرب. یکی از صحابیان است که در جاهلیت حمزه سیدالشهداء عموی پیغمبر را کشت و در اسلام مسیلمه ٔ کذاب را. (منتهی الارب). رجوع به حمزه در همین لغت نامه و رجوع به تاریخ کامل ابن اثیر و منتهی الاَّمال شود.


سگ

سگ. [س َ] (اِ) پهلوی «سک » (لغت جنوب غربی)، پارسی باستان «سکا» = ایرانی باستان «سپکا» (هرودتس «سپاخا» را در زبان مادی به معنی (سگ) آورده است). آریایی «سوآ-کا» سانسکریت «سون » و نیز در پهلوی «سگ ». ارمنی «شن ». کردی «سه » (سینان) (سگ) جمع «سان » «سئیان ». افغانی «سپی ». کاشانی «اسبه » و «اسپه ». تالشی «سیپه » و رجوع کنید به هوبشمان. گیلکی «سیگ ». سمنانی «اسپا». سنگسری «آئسبه » «اسیه ». سرخه ای «اسبه ». لاسگردی «آئسبئه ». شهمیرزادی «سگ ».
حیوانی چارپا از پستانداران گوشت خوار که غالباً اهلی میشود و دارای انواع بسیار است. کلب (عربی). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). ترجمه ٔ کلب، درنده و گزنده ازصفات اوست. (آنندراج).
پستانداری از رسته ٔ گوشت خواران که سردسته ٔ تیره ٔ خاصی بنام تیره ٔ سگ سانان میباشد. این جانور اهلی و دارای دندانهای آسیای قوی است ولی برخلاف گربه چنگالهایش کند و همیشه آشکار است. سگ دارای نژادهای مختلف است و تاکنون در حدود دویست نژاد از آن شناخته شده و در کارهای مختلف خدمات ذیقیمتی به انسان میکنند. شامه ٔ وی بسیار قوی است و از رد پا و بویی که شکار از خود باقی میگذارد محل شکار را پیدا میکند. بمناسبت استفاده هایی که انسان از وجودسگ مینماید، تقسیماتی برای وی قایل شده از قبیل سگ گله، سگ شکاری، سگ پلیس و سگ خانوادگی که جهت حفاظت و گاهی بعنوان تجمل نگاهداری میشوند:
چون خر رواست پایگهت آخر
چون سگ سزاست جایگهت شله.
خفاف.
نیابند مر یکدگر را بتگ
دوان همچو نخجیر از پیش سگ.
فردوسی.
نه در سرش مغز و نه در تنش رگ
چه طوس فرومایه پیشم چه سگ.
فردوسی (شاهنامه ج 2 ص 766).
سگ دون همت استخوان جوید
بچه ٔشیر مغز جان جوید
مرد عالی همم نجوید بند
سگ بود سگ بلقمه ای خرسند.
سنایی.
ندانم مرکبی کایام در وی
ردیف هر سگ آهویی ندارد.
خاقانی.
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلاده ٔ زرین همان سگ است.
سعدی.
سگی را لقمه ای هرگز فراموش
نگردد ور زنی صد نوبتش سنگ.
سعدی.
- سگان آز، کنایه از طالبان دنیا و اهل حرص. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- سگان جیفه ٔ دنیا، کنایه از طالبان دنیا. (ناظم الاطباء) (مجموعه ٔ مترادفات ص 237).
- سگ ابلق، کنایه از روزگار است به اعتبار شب و روز یا نیک و بد و شادی و غم. (از برهان) (آنندراج). زمانه به اعتبارروز و شب. ذیل سگ. (رشیدی).
- سگ استاد؛ کلب ِ مُعَلَّم:
سگ استاد را صیدش حلال است
ز جاهل کشتن حیوان وبال است.
ناصرخسرو.
- سگ پاسوخته، کنایه از هرزه گرد و دربدر. رجوع به سگ پاسوخته شود.
- سگ در، آنچه را سگ دریده باشد.
- || در تداول خانگی آنکه زود جامه کهن و پاره کند.
- امثال:
از شیخعلی خان بترسم از سگش هم بترسم.
با سگ به جوال رفتن.
بر در خانه هر سگی شیر است.
پندارم سگ خورد، یا فکر میکنم سگ خور شده است.
چشمانی سخت گیرا و جذاب داشتن.
چشمهایش سگ دارد؛ بمزاح یا محبت،
چوب بسر سگ بزنی... پیدا میشود، درمی آید (در موقعی که فراوانی و کثرت چیزی را بخواهند برسانند).
چو نام سگ بری چوبی به دست آر.
دهن سگ به لقمه دوخته به.
سر خردندان سگ.
سگ از درد میمیرد بی بی شکار میخواهد.
سگ استخوان سوخته را بو نمیکند.
سگ بابا نداشت حاجی عموش را میخواند.
سگ با دمش زیرپایش را جاروب میکند.
سگ باش کوچک خانه مباش.
سگ بود سگ به لقمه ای خرسند.
سگ تازی که آهوگیر گردد
بگیرد آهویش چون پیر گردد.
سگ چون چنگ کند یک پای بالا گیرد.
سگ چیست که پشمش چه باشد.
سگ در حضور به از برادر دور.
سگ حسن دله.
سگ در خانه ٔ خودش پارس میکند.
سگ در خانه ٔ صاحبش شیر است.
سگ در سایه ٔ دیوارراه میرود گمان میکند که سایه ٔ خود اوست.
سگ را به زور به شکار نتوان برد.
سگ را به مسجد چه کار.
سگ سگ است ارچه پاسبان باشد.
سگ سیر قلیه ترش.
سگ صاحبش را نمی شناسد.
سگ کجا خانه کجا؛ درباره ٔ دو چیز نامناسب گویند.
سگ کجا لانه کجا.
سگ که چاق شد قورمه اش نمیکنند.
سگ که شد منظور نجم الدین سگان را سرور است. (امیرعلی شیر).
سگ ِ کیست، اهمیتی ندارد.
سگ گزنده همان به که آشنا باشد.
سگ ماده به لانه شیر نر است.
سگ نازی آباد است نه غریبه میشناسد و نه آشنا.
سگ نبود چخش کنم، گربه نبود پیشش کنم. بادی بودآمد و رفت من چه کنم.
کاه پیش سگ و استخوان پیش خر نهادن.
مثل سگ پشیمان شدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

سگ

حیوانی است اهلی از طبقه گوشتخواران برای پاسپانی خانه و محافظت گله و کمک به شکارچیان بکارمیرود، و انواع آنها عبارتند از سگ گله، سگ شکاری، سگ پلیس و سگ خانوادگی که جهت حفاظت و گاهی بعنوان تجمل نگاهداری میشوند

تعبیر خواب

سگ

سگ در خواب دیدن، دشمن دون فرومایه است، اما مهربان بود و سگ ماده در خواب زن فرومایه بود و سگ سیاه دشمنی بود از عرب، و سگ سفید، دشمنی بود از عجم. اگر بیند که سگ بر وی بانگ می کرد، دلیل که از دشمنی سخنی زشت شنود. اگر بیند که سگ او را بگزید، دلیل که او را از دشمن گزند رسد. اگر دید جامه او به آب دهان سگ آلوده شد، دلیل است از دشمنی خسته شود. اگر دید جامه او بدرید، دلیل که در مالش نقصان پدید آمد. اگر بیند که گوشت سگ میخورد، دلیل که دشمن را به دشمنی دیگر دفع کند. اگر بیند سگی را نان همی داد، دلیل است که روزی بر وی فراخ شود. اگر بیند سگ با وی نزدیکی نمود، دلیل که دشمن در وی طمع کند. اگر بیند که سگ بر وی تکیه کرده بود، دلیل است بر دشمنی فرومایه اعتماد کند و کار او را نصرت دهد. اگر دید که شیر سگ می خورد، دلیل که ترس و بیم سخت به وی رسد و باشد که با دشمن او را خصومت افتد. اگر بیند که سگ از وی می گریخت، دلیل است دشمن از وی برحذر بود. اگر بیند که سگی ماده درخانه او درآمد، دلیل که زنی فرومایه را به زنی کند. اگر دید که سگی جامه او را به دندان بگزید، دلیل است مکروهی بر وی رسد. - محمد بن سیرین

دیدن سگ درخواب بر چهار وجه بود. اول: دشمن. دوم: پادشاه طامع. سوم: دانشمند و خادم بدفعل. چهارم: مردمان غماز. - امام جعفر صادق علیه السلام
اسماعیل بن اشعث گوید:
سگ شکاری در خواب، دشمنی بود ظاهر. اگر بیند که سگی شکار می کرد، دلیل که از دشمنی دعوی دانش کند و خیر و منفعت یابد.
اگر بیند گوشت شکار می خورد، دلیل که میراث یابد. اگر بیند که سگ شکاری ازخود دور نمود، دلیل است از دشمنی با منفعت جدا شود.
منوچهر مطیعی تهرانی گوید:
سگ اگر آشنا باشد، حمایتگر و دوست است و چنان چه نا آشنا و بیگانه باشد خطرناک و مزاحم. در خواب نیز عینا همین حالت پیش می‌آید. چنانچه در رویای خود سگی دیدید که مطیع و رام است و به دنبالتان می آید و سخن و اشارات شما را می فهمد، امنیت دارید و خواب شما خبر می دهد که آسیب نمی بینید و دوستی از شما حمایت می کند و اگر دوست نزدیکی دارید، می توانید به او اعتماد کلی داشته باشید زیرا سگ آشنا و مطیع و آرام دوست تعبیر می شود.
چنان چه در خواب سگی ببینید که بیگانه است و او را ندیده اید و نمی شناسید باید نگران اطرافیان خویش باشید؛چرا که احتمالا نسبت به شما حسن نیت ندارند. اگر سگ بیگانه بود و به شما حمله کرد، خواب شما می گوید دشمنی پست و دون و آزار رساننده در کمین شما است که لازم است از او دور بمانید.
صدای سگ بدگوئی و سیاست و فحش و ناسزاست و چنان چه در خواب صدای سگی را بشنوی، ولی سگ را نبینید نشان آن است که از شما بد می گویند، غیبت می کنند و توطئه ترتیب می دهند. سگ اگر آشنا و رام باشد و بانگ و صدا راه بیندازد، فحش و ناسزا است و خواب شما می گوید با یک نفر برخوردی نا مطلوب خواهید داشت که او نسبت به شما سخنان زشت می گوید و دشنام می دهد.
ابن سیرین نوشته سگ ماده، زنی دون همت و پست است؛ ولی تشخیص نر و مادگی سگ در خواب امکان ندارد. مگر این که ذهن ما آن را گواهی دهد یا سگ، توله همراه داشته باشد.
به هر حال اگر سگی ماده در خواب به شما حمله کرد باید خود را از خطر زنی فرومایه حفظ کنید که او زنی است آزار رساننده و خطرناک. حمله سگ در خواب میمون نیست؛ ولی بیشتر اهمیت آن منوط است به مهابت سگ.
اگر در خواب ببینید که به سگ غذا می دهید از غم و غصه فراغت حاصل می کنید و اگر سگ طعمه ای را از دست شما قاپید و ربود و خورد، زیان مالی متوجه شما می شود و روی کید و فریب مالی را از شما می رباید و چنان چه آن سگ ماده باشد زنی شما را گول می زند و پولی را از چنگتان به در می برد.
اگر دیدید سگ های زیادی گرد شما را گرفته اند، در جمعی وارد می شوید که بین آن ها بیگانه هستید. آن ها شما را نمی پذیرند و با بد بینی به شما نگاه می کنند. شما هم از ایشان بیمناک هستید و اعتماد ندارید. به هر حال روابط مطلوبی نخواهید داشت. اما اگر در چنین حالتی سگ ها به شما حمله کنند به هیچ وجه خوب نیست. سگ شکاری دوستی است، پست که خدمت می کند و دنائت خود را نمی تواند پنهان نگه دارد و از بین ببرد. اگر در خواب ببینید که سگی برای شما چیزی به دهان گرفت و آورد خوب است؛ چون سودی عایدتان می شود.

فرهنگ عمید

سگ

پستانداری اهلی از راستۀ گوشت‌خواران با حس شنوایی و بویایی بسیار قوی که برای پاسبانی خانه، نگهبانی گله، کمک به شکارچیان و عملیات جستجو از آن استفاده می‌شود،
* سگ آبی: (زیست‌شناسی) = بیدستر
* سگ هرزه‌مَرَس:
سگی که به همه‌کس حمله کند و همه را گاز بگیرد، سگ ولگرد،
[مجاز] کسی که بی‌سبب با دیگران در‌بیفتد و مردم‌آزاری کند،

فرهنگ فارسی آزاد

وحشی

وَحشِی، (وفات 991 هق) کمال الدین وحشی بافقی از شعرای نامدار ایران در عهد شاه طهماسب صفوی است، دیوان اشعارش شامل ترکیب بندهای پر ذوق و سوز و مثنوی های مشهور مانند فرهاد و شیرین، خلد برین، ناظر و منظور، و قصائد و غزلیّات و قطعات نغز و زیباست،

وَحِشیّ، هرواحد وحش (هر حیوان وحشی)، هر چه از انسان بترسد و دوری کند، ایضاً: منسوب به وحش، دور از تمدن، بی بهره از آداب مدنی، بی رحم و ظالم، بیابانی، سمت راست هر چیز، قسمت برجسته و پشت و خارجی هر قوس و شیء خمیده،

معادل ابجد

سگ وحشی

404

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری